عشق

ساخت وبلاگ
از وقتی یادم می‌آید در عالم خیال این آرزو را داشتم که در یک مهمانی بزرگ همه را دعوت کنم. همه‌ی کسانی که من را زمانی دوست داشته‌اند و من هم آن‌ها را دوست داشته‌ام. هر چقدر به هم غیرمرتبط و یا در تضاد باشند هم بهتر. ولی خب در واقعیت نمی‌شود که. بعضی دیگر نیستند. بعضی با هم جمع‌پذیر نیستند. یک بار با بهزاد و بیتا رفتیم دنبال انصافی. آن شب نزدیک‌ترین لحظه زندگی‌ام به آن رویا بود. + نوشته شده توسط بهنام در یکشنبه هشتم بهمن ۱۴۰۲ و ساعت 9:17 | عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : campiador بازدید : 13 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1402 ساعت: 3:06

تو بغلم دراز کشیده. لخت و آسوده. سرش روی سینه‌ام. تلویزیون می‌بیند. موهایش را نوازش می‌کنم و جفتمان از این آرامش لذت می‌بریم. منتظرم برود و امیدوارم هیچ‌وقت این لحظه تمام نشود. ۲۰۲۳ دهنم را صاف کرد ولی بهترین سال زندگیم بود. از فکر این که تقریباً دارم می‌گویم «وای دید یو هرت می» لبخند می‌زنم.

+ نوشته شده توسط بهنام در شنبه هفتم بهمن ۱۴۰۲ و ساعت 2:58 |

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : campiador بازدید : 27 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1402 ساعت: 21:01

امسال سال کیری‌ای بود. پدر و مادرم پیشم بودند. خوب شروع شد. به مدت چند ماه احساس کردم زندگی می‌ کنم و احساس کردم بوستون خانه‌ی من است. بعد رفتند. همه چیز پاشید. یا به عبارتی پاچید به دیوار.جمشید مرد. پارسال به این فکر کردم که اگر خانه آتیش بگیرد حتماً جمشید را برمی‌دارم. موقع اثاث‌کشی بعدی خیلی دلم برایش تنگ خواهد شد. جای خالی جمشید. انگار ماتیلدا آخر فیلم «حرفه‌ای» دستش به خایه‌اش باشد.جانم در آمد تا اسیا را فرستادم برود. چقدر پاک و خالص بود این بشر. خیلی شوکه شد.دنی رفت. حتی نمی‌دانم که وقتی بود، در ذهن خودش هم بود یا نه. ولی برای من، وقتی آمد آمد و وقتی رفت بود. بیش از این نگویم بهتر است.بعد سال‌ها اپ زیدیابی ریختم و رفتم سر قرار. استاندارد بود. لاغر. چشم آبی. بینی ریز سربالا. عین همه‌ی دخترهای خارج شهری. از کشتی پدرش و قایق‌سواری گفت. من هم یکی از هزاران داستانی را گفتم که فقط برای کس‌خلانی چون من و فقط در ایران اتفاق می‌افتد. از همان داستان‌هایی که تراپیستم می‌گوید غلاف کن. من ولی احساس کردم حداقل با دیالوگ خوب باید بی‌انگیزگیم را جبران کنم. فردا هشت صبح پیغام داد که «خیلی بهم خوش گذشت، خیلی جالبی، دوس دارم بیشتر بشناسمت.» پدرم می‌گوید همه چیز بار دوم بهتر است. با این فکر، خودم را گول زدم و رفتم سر قرار. مرا برد زیر فانوس دریایی‌ای که قبلاً ندیده بودم. کنار اقیانوس. گفت «این جای مورد علاقه‌ی من تو شهره.» با همان طنز تیزم -- که خدایان را خیلی بخاطرش شاکرم -- گفتم «پس عموماً ترتیب مردات رو اینجا می‌دی.» گفت «تو اولین نفری که میارم اینجا.» ‌فقط جسمم در ماشین بود. فردای آن روز اپ را پاک کردم. توی کشتی فلان کردن باید جالب باشد، ولی حاضر و غایب بودن جنایتیست که به مکافاتش نمی‌ عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : campiador بازدید : 42 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 18:46

Shock, disbelief, helplessness, anger, empathy, acceptance عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : campiador بازدید : 35 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 18:46

فیلم‌های سینمایی نا‌امید کننده. که میشینی میبینی هیچ چیز در آن و در تو اتفاق نمی‌افتد. لذت نمی‌بری. ولی چند سال بعد فقط یک قسمت خوبش به یادت می‌ماند و فکر می‌کنی چه فیلم خوبی بود. یک نفر باید باشد که یادت بیاورد نه.

+ نوشته شده توسط بهنام در پنجشنبه چهارم اسفند ۱۴۰۱ و ساعت 5:19 |

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : campiador بازدید : 67 تاريخ : جمعه 12 اسفند 1401 ساعت: 16:52

داشتم به فیلم‌ها و زن‌ها فکر می‌کردم. به نظرم بهترین لحظاتی که در روابطم داشتم، تماشای فیلم‌هایی بوده که در خانه برایشان گذاشتم: کرامر علیه کرامر، گذشته، دیگو مارادونا از کوستریسا.

+ نوشته شده توسط بهنام در یکشنبه بیست و چهارم بهمن ۱۴۰۰ و ساعت 0:4 |

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : campiador بازدید : 69 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 15:55

چای احمد گذاشتم. با آب جوش. عجله داشتم و آخرین جرعه‌ها را شتاب‌زده سر کشیدم. گلویم داغ شد. بردم به سال‌ها پیش، دوران مدرسه، وقتی هر روز صبح بیدارم می‌کردند و چای آماده و وقت تنگ بود.  خدای من، چطور این حواس‌ به هم مرتبطند. بعد از خودم پرسیدم چطور هرروز به دلتنگی فکر نمی‌کنم. چطور احساس نیاز نمی‌کنم. + نوشته شده توسط بهنام در شنبه هفدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ و ساعت 21:30 | عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : campiador بازدید : 68 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 15:55

و حالا دیگر مامان‌جون نیست. بیشتر از یک سال گذشته و هنوز نرفتم سر خاکش. برای چه؟ هیچ نکته‌ای پشت میسیسیپی و هاوایی نیست. زیبایی پوچ.مامان جون به همه شخصیت می‌داد. به من هم. باغش را بخشیده بود. برایش سالی یک بار انار می‌فرستادند. می‌نشست جلویم. صد در صد توجه‌اش به من. می‌گفت از تماشای این که آرام و بدون عجله انارت را تا آخرین دانه می‌خوری لذت می‌برم. به همه می‌گفت بهنام طبعش بلنده. بعضی وقت‌ها با مامان‌جون و بابا می‌رفتیم اردستان. یک بار ما را برد سر خاک آقا جون و من را معرفی کرد. با نام خانوادگی خطابش می‌کرد. چند شب پیش [شهریور] رفتم فروشگاه ایرانی انار خریدم. پرسیدم انار که آبان می‌آید این انار مال کِی و کجاست. چقدر فروشگاه ایرانی مفهوم غم‌انگیزیست. بعد در خانه شروع کردم به انار خوردن. هیچ ربطی به انار اردستان نداشت. خیلی غصه خوردم.درس‌های و اندرزهای مامان‌جون را با شهرزاد مسخره می‌کردیم: تئوری توطعه. حالا هر از گاهی مرور می‌کنیم و می‌بینیم چقدر دقیق و به‌جا و عملی بود. درست مثل آن مردی که در ماهواره به زمین و زمان فحش می‌داد و ما بهش می‌خندیدیم. [توضیح: این متن در شهریور نوشته شد که دکتر سکویی هنوز طعم رضایت‌بخش عدالت را نچشیده بود] با این تفاوت که پند‌های مامان‌جون کوتاه و مودبانه بود.زمان برنمی‌گردد. اگر هم برگردد٬ دیگر نه مامان‌جون هست٬ نه باغ سَرخ و قناتش.«به رود زمزمه‌گر گوش کنکه می‌خواندسرود رفتن و رفتنوبرنگشتن‌ها»رها ز شاخه، حمید مصدق + نوشته شده توسط بهنام در یکشنبه هشتم آبان ۱۴۰۱ و ساعت 10:56 | عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : campiador بازدید : 70 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 15:55

چند روز پیش با آقای داداشی حرف می‌زدم. می‌گفت یکی از دلایلی که ایران برنمی‌گردم اینه که تحمل نظاره‌ی کارایی که آدما سر پول و سکس با هم می‌کردن رو ندارم.فکر می‌کنم مهاجرت برام مفید بوده و زندگی خوب دار عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : campiador بازدید : 109 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 5:28

Although nothing is definitive, there's evidence that foods with omega-3 fatty acids (such as salmon and tuna) and folic acid (such as spinach and avocado) could help ease depression.

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : campiador بازدید : 148 تاريخ : سه شنبه 14 اسفند 1397 ساعت: 11:59