خدایا شکرت، یا قدر عاقبت کسی داند که به گا رفته باشد.

ساخت وبلاگ
یک هم‌آزمایشگاهی داشتم. خیلی آمریکایی: خیلی صدا‌-بلند، خیلی مسیحی. خیلی پسر سخت‌کوش و خوبی بود و چند بار سعی کرد به من القا کند که در ورای این دنیا و زندگی، دنیای بهتر  و یک زندگی جاودانه وجود دارد. که خدایی وجود دارد.

متاسفاته هر بار که وارد آزمایشگاه می‌شد عصبی می‌شدم. زیرا با صدای بلند و با تبحر خاصی به طور همزمان هم دستگیره را می‌چرخاند، هم آن را به داخل فشار می‌داد و در را باز می‌کرد. واقعا هر بار حس می‌کردم انفجاری رخ داده است. عموما بعد از وقوع این اتفاق هر کاری داشتم را نیم ساعت تعطیل می‌کردم و می‌زدم بیرون برای هواخوری.

بیت ۱: کسی قیمت تندرستی شناخت/ که یک چند بیچاره در تب گداخت//

 


 

یک سالی هم‌آزمایشگاه بودیم. چند وقت است که آزمایشگاهش را عوض کرده است. امروز بعد از چند ماه به سیاق خویش وارد آزمایشگاه شد. بعد فکر کنم یادش آمد که وارد اتاق اشتباهی شده، در را بست و رفت.

بیت ۲: نداند کسی قدر روز خوشی/ مگر روزی افتد به سختی کشی// (نکته: کلمه یکی ماند به آخر این بیت را عوض کنید.)


 

بعد از خروج وی از کادر در، برای اولین بار در زندگی دو دست را به آسمان بردم و بابت نعمت هرروز باز نشدن یک باره‌ و پرسروصدای در، عمیقا خدا را شکر کردم. بعد فکر کردم چه جالب، هم‌آزمایشگاهی سابقم یک جورهایی موفق شد!

بیت ۳: سلیمی که یک چند نالان نخفت/ خداوند را شکر صحت نگفت//

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : campiador بازدید : 187 تاريخ : سه شنبه 14 اسفند 1397 ساعت: 11:59